ml>
بارالها ،هدایتم فرمودی ولی به کارهای پوچ پرداختم وپندم دادی اما سنگدل شدم وبهترین نعمت به من دادی ونافرمانی کردم ،سپس به زشتی گناه آگاهم کردی واز آنم باز داشتی ومن از آن آگاه شدم ،پس از تو آمرزش خواستم واز من در گذشتی ،ولی به گناه باز گشتم وتو پوشاندی ،پس ستایش تو راست ای خدای من .
اکنون با تمام وجودم به سویت گریزانم وگریز گاه انسان بدکار وپناهگاه آن که سود خویش را از دست داده وپناهنده شده درگاه توست ،
چه بسا دشمنی را که شمشیردشمنیش را بر من برهنه نموده ودم تیغش را علیه من تیز کرده وسر نیزه اش را بر من تند ساخته وزهرهای کشنده اش را به آشامیدنم آمیخته ومرا آماج تیرهای خود نموده ودیده مراقبتش از من نخفته وتصمیم گرفته که به من زیانی رساند واز آب ناگوار وتلخش به حلقوم من بچشاند.
ولی تو ،ای خدای من ،ناتوانی وضعفم را از تحمل بارهای گران وعجزم را از انتقام گرفتن از آن که قصد کارزار من کرده وتنهایی مرا در برابر بسیاری که با من دشمنی نموده ودر حال بی خبری من در کمین گرفتار کردن من نشسته اند ،در نظر گرفتی
چه بسا متجاوزی که با یله های خود درباره ام ستم کرده ودامهای شکارش را برایم پهن کرده وهمت خود را بر زیر نظر داشتن من گماشته وچون درنده ای که به انتظار به دست آوردن فرصت برای شکارش در کمین نماید در کمین من نشسته،در حالی که با خوشرویی وچاپلوسی برایم اظهار می کرد وبا شدت خشم مرا می پیمایید
وچون تو ،ای خدای من ،که والا وبرتری ،فساد باطن وزشتی آنچه را در دل داشت دیدی،واو را با مغز در آن گودالی که برای شکار کنده بود در انداختی ودر پرتگاه ساخته اش افکندی ،
تا پس از طغیانش ذلیلانه در بند دامی که خیال داشت مرا در آن ببیند در افتاد واگر رحمت تو نبود آنچه بر سر او آمد نزدیک بود بر سر من آید .
وچه بسا حسودی که به سبب من اندوه گلو گیرش شد وشدت خشم همچون استخوان در گلویش گیر کرد وبا نیش زبانش مرا اذیت کرد وبه عیوب خویش طعنه زد وآبرویم را آماج تیر حسادت کرد ومسایلی بر من بست که دایم در خودش بود واز نیرنگ بر من طفره گرفت وبا فریبش آهنگ من کرد ،آنگاه ای خدای مهربان من ،فریاد خواهانه تو را صدا زدم ،در حالی که به سرعت مستجاب شدن دعا اطمینان داشتم ،آگاه بودم که هر کس در سایه حمایتت جا گرفت ستم نبیند وهر که به پناهگاه انتقام تو پناه برد اورا وحشتی نباشد
نوشته شده توسط : مسافر کربلا
( می توان با نام گلگون حسین ....)
می شود با.یک شقایق .لاله زاری را کشید
در میان .یک زمستان نو بهاری را کشید
می توان با قطره ای از خون سرخ هر شهید
در دل شب .آفتاب بیشماری را کشید
می توان با رنگ وبوی نام گلگون حسین
تا قیامت .نقش پاسداری را کشید
می توان با دست های آن علمدار رشید
در دل تاریخ عکس جان نثاری را کشید
در نگاه سرخ رنگ آفتابی در غروب
غربت تنهایی یک تکسواری را کشید
در هوای آن عطش در آن کویر داغ داغ
در کنار آن شهیدان .لاله زاری را کشید
می شود با کربلا .نام زیبای حسین
بر در ودیوار عالم .یادگاری را کشید
می شود با نام زینب در ضمیر روزگار
نقش های مادران استواری را کشید
شاعر :سید محمد رضا هاشمی زاده
نوشته شده توسط : مسافر کربلا
سلام خدمت همه دوستا ن عزیز ومحترم
چند روز پیش از طرف بزرگوارانی مانند محمد علی (ایران اسلام )امیر حسین (گنبد افلاک ) دعوت شدم برای خواندن مطالب وسرگذشت اصحاب ویاران امام حسین (ع)
خوب بر حسب وظیفه خودم رسم ادب را به جا آورده ورفتم وسرگذشت یاران امام حسین را که کمتر شنیده بودم خواندم .با خود گفتم وبا آه وافسوس که ما کجاییم که یاران امام حسین را هنوز نشناخته ایم .
اگر بگویم باورتان نمیشود زیرا هنوز هم برای خودم باور کردنی نیست شب در خواب دیدم که یکی از یاران امام حسین هست به نام حنظله که باز برای اولین بار است که نام ایشان را شنیدم در خواب دیدم که در مورد من هم کوتاهی شده وکسی نام مرا به خاطر ندارد همچنین به یاد
صبح که از خواب بیدار شدم با خود گفتم که همچین اسمی اصلا وجود ندارد زیرا اون اسم یادم رفته بود .زیاد اهمیت ندادم .تا اینکه باز خوابی در همین مورد دیدم دیگر درنگ را جایز ندانستم زیرا چند مدت پیش در جایی گلایه کردم که چرا امام حسین نیم نگاهی به ما نمیاندازد
پس با خود گفتم ومتوجه شدم ودرکش کردم که این نگاه امام حسین به این بنده حقیر وگنهکار خودش است که از من گنهکار خواسته در مورد شناخت یارانش چیزی بنگارم
هر چند این نگارش از طرف من نباشد
اما با خود عهد کردم هر طور شده در موردحنظله این یار امام حسین مولا وسرورم آقا ابا عبدالله مطلب کوچکی را بنگارم باشد که مورد قبولش واقع شود
یا حسین مظلوم قربان اون نگاهی که به به این بنده سراپا تقصیر انداختی
حنظله ، از جوان مردان روزگار و شجاعان نامدار ، و از انسان هاى برجسته بود .
ارباب رجال و مقاتل و محدثین ، نام نامى و اسم گرامى و نورانى او را زینت کتاب هاى خود کرده اند ، و او را از بزرگان کم نظیر شیعه به شمار آورده اند ، و وى را به شجاعت و فصاحت زبان ، و قرائت قرآن ستوده اند .
او در دلِ فتنه و ناامنى ، و جوّ ارعاب و وحشت ، و فضاى جاسوسى و ترس ، خود را از کوفه به کربلا رسانید ، تا با دفاع از دین و اهل بیت (علیهم السلام) گوى سعادت دنیا و آخرت را به دست آورد .
حنظله از جمله کسانى است که حضرت حسین (علیه السلام) او را براى گفتگو با سردار سپاه دشمن ، ابن سعد عنید ، گسیل داشت .
در کتاب شریف منتهى الآمال آمده : حنظله قَدّ مردى برافراشت و پیشاپیش امام ایستاد و در حفظ و نگهدارى آن حضرت ، خود را سپر تیر و نیزه و شمشیر ساخت ، و هر زخم شمشیر و سنانى که به قصد امام مى رسید آن را عاشقانه به جان خود مى خرید ; و همى ندا در مى داد که :
اى قوم ! من مى ترسم بر شما همانند آن عذاب هایى که بر امت هاى گذشته وارد شد وارد شود ، و مانند عذاب هاى قوم نوح و عاد و ثمود ، و آنان که پس از ایشان راه کفر و انکار گرفتند بر شما نازل گردد ، من بر شما از روز قیامت مى ترسم ، روزى که از صحراى محشر رو به دوزخ گردانید و شما را از عذاب الهى نگاه دارنده اى نباشد .
اى قوم ! حسین را مکشید که خدا شما را به سبب عذاب ، مستأصل و هلاک کند .
مطابق برخى از روایات ، حضرت حسین (علیه السلام)فرمود :
اى حنظلة بن اسعد ! خدا تو را رحمت کند . بدان که این گروه مستوجب و مستحق عذاب شدند . تو اینان را به سوى حق دعوت کردى ولى آنان از پذیرش دعوتت امتناع کردند ، و بر تو و یارانت تاختند و به تو و اصحاب تو ناسزا گفتند .
حنظله گفت :
فدایت شوم سخن به صدق گفتى ، آیا من به سوى پروردگارم نروم ، و به برادرانم ملحق نشوم ؟
حضرت فرمود :
چرا اى حنظله ! شتاب کن و به سوى آنچه از جانب حق برایت مهیا شده برو که از دنیا و آنچه در دنیاست بهتر است . آرى ، برو به سوى سلطنتى که هرگز کهنه نشود و زوال نپذیرد .
پس حضرت را وداع کرده و گفت :
حضرت حسین دعاى حنظله را آمین گفت ، سپس حنظله به میدان شتافت و سر در راه جانان داد و جان به جان آفرین از طریق شهادت تسلیم کرد .
از همه شما عزیزان التماس دعای خیر دارم
نوشته شده توسط : مسافر کربلا
ای شهید کوی ربانی حسین نیست در عالم تو را ثانی حسین
کشتی این عالم ایجاد را لنگر وفرمان وسکانی حسین
جان به قربانت که جانرا کرده ای در ره الله قربانی حسین
عاشقان راه کوی خویش را در بقا فردوس ورضوانی حسین
در زمین کربلا خواندند تو را کوفیان از بهر مهمانی حسین
اندر آن دشت بلا کشتند تو را قومی دور از راه انسانی حسین
کرده ای با خون خود ترویج دین همچنان آیات قرآنی حسین
ای که قبل از آمدن در این جهان کرده جبریلت ثنا خوانی حسین
اشقیا گویا تو را نشناختند وارث ملک سلیمان حسین
خادمت را افتخار ی داده حق بیشتر از سلطانی حسین
یاورانت را همه کردند شهید فرقه ای دور از مسلمانی حسین
فرقهای دیگر زدند آتش زکین بر حریم آل عمرانی حسین
خادمت را افتخاری داده حق بیشتر از تاج سُلطانی حسین
من چه گویم تا عزا بر پا کنند یوسف ویعقوب کنعانی حسین
من چه گویم تا شود ماتم سرا عالم ایجاد یزدانی حسین
این شنیدم از فقیهی کین توئی عالم ایجاد را بانی حسین
همچنین با امر حق در دست تو گردد این عالم همه فانی حسین
پیش جدْت در زمان کودکی جبرئیلت کرد دربانی حسین
شیعیانت می کنند جان را فدا هم به ظاهر هم به پنهانی حسین
از تو میخواهم ببخشائی به من قوَت نطق وسخندانی حسین
تا کنم اندر مجالس روز وشب مدح تو جا سخنرانی حسین
کن نظر بر مفتخر تا او شود مستحق عفو سبحانی حسین
گر تو باشی شافعش روز جزا بگذرد از پل به آسانی حسین
کن شفاعت جد وباب ومادرش پیش ذات پاک رحمانی حسین
هم شفاعت کن همه اجداد او پیش داور روز پایانی حسین
شاعر:مرحوم حاج رجبعلی ربیعیان
نوشته شده توسط : مسافر کربلا
«غدیر قدس ملکوت است وتجلی نور،غدیر عصاره ی عشق ومیعاد
عاشقان،غدیر جلوه گاه ملکوتی آسمان هاست،آیینه ای است که تمام
رسالت را در خود جای داده است.دریاها دروسعت غدیر غرق میشوند
وکهکشان ها در برابرعظمتش کوچک وناجیزند.
غدیر راغدیر میشناسد،آن زمان که عطر شکوفه های آیات وزیدن
گرفت ونسیم روحانی وی،دل وجان شیفتگان معنویت وولایت رادرهمه
ی جهان معطر ساخت.غدیر یکی از مهمترین زوایای زندگی وفضایل
بیشمار امیر المومنین (ع) است.غدیر روزی است که خورشید ولایت
از سرزمین حجاز طلوع کرد وانوار تابناکش تا ابد یت می درخشد.
اینکه این قدر صدای غدیر بلند شده است واین قدر برای غدیر ارج قا
یل شده اند،وارج هم دارد،برای این است که اقامه ولایت،با رسیدن
حکومت به دست صاحب حق ،همه ی این مسایل حل میشود،همه ی
انحرافات از بین میرود.....
اگر گذاشته بودند که حضرت علی (ع) حکومتی راکه میخواهد بپا
کند،تمام انحرافات از بین میرفت......غدیر منحصر به آن زمان نیست
،غدیردرهمه عصار باید باشد وروشی که حضرت امیر (ع) در این
حکومت پیش گرفته است باید روش ملتها ودست اندرکاران
باشد...ولایتی که درحدیث غدیراست ،به معنای حکومتی است........»
« غدیر یک مسا له روز است ،غدیر یعنی جدا نکردن دین از سیاست
،حکومت آمیخته با سیاست است ،وحکومت صالح وعادل ،عین اسلام
ودین است .آنان که سیاست را از دین جدا میدانند ،درحقیقت منکر غدیر
هستند بنابر این همیشه باید غدیر را زنده نگه داشت.
کارهایی که به عشق علی (ع) انجام گیرد دلها راجذب میکند همه ی
دنیا مارا با نام علی (ع)میشناسد
نوشته شده توسط : مسافر کربلا