ml> مسافر کربلا - معصومین
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 مسافر کربلا - معصومین

ستمکاران کافر

یکشنبه 88 دی 27 ساعت 1:22 عصر

 

 

 

 

لب از لب چون به هنگام سخن وامی کند زینب
 سر بازار شام و کوفه غوغا می کند زینب
 به نیز چون سر سالار دین بیند به ناکامی
 گریبان  چاک از حسرت سراپا می کند زینب
 به دل تا خوب و فیم از دستبرد رهزنان دارد
 چو گنجی در دل ویرانه ماوی می کند زینب
 به گرداب بلا چون موج غلطد کشتی هستی
 ز سیل اشک و خون دامن چو دریا می کند زینب
 ز بیداد عبیدالله و ظلم کوفیان  هر دم
 دریغا تا چه شد کاینسان خدایا می کند زینب
 زن است اما زنی از بیشه ی شیر خدا حیدر
 قیامت از قیام خویش بر پا می کند زینب
 به هم طومار بد فرجام استعمار می پیچد
 بنای عدل را بنیان به دنیا می کند زینب
 ز حق گفتن به دربار یزید بن معاویه
 ستمکاران کافر را چه رسوا می کند زینب
 گهی یاد از لبان شاه و چوب خیزران گاهی
 فغاز روی نیلی نام زهرا می کند زینب
 گهی غلطان  به خاک تیره با چشمان خون  افشان
 قد و بالای اکبر را تماشا می کند زیبن
 گهی هم چون به یاد تشنه  کامان زار می گرید
 گهی وا اصغرا گاه وا حسینا می کند زینب
 گهی دریای خون مبیند از بد عهدی گردون
 نظر با چشم خونپالا به هر جا می کند زینب
 تنش گر بر سر فانوس غم چون شمع می سوزد
 به آهی رخنه اندر سنگ خارا می کند زینب
 چو زهرا در بلا دامان صبر از دست نگذارد
 به جور دشمن ملعون مدارا می کند زینب
 عجب صبر و قرار و طاقتی دارد خدا داند
 تحمل زین مصائب تا کجاها می کند زینب
 بناز م کز ره مهر و عطوفت جان امت را
 به نور مشعل توحید احیا می کند زینب
 زنیم ار دست بر دامان ال مصطفی (قیصر)
 شفاعت روز رستاخیز از ما می کند زینب


نوشته شده توسط : مسافر کربلا

نظرات دیگران [ نظر]


خواستگاه اجتماعی قیام امام حسین

شنبه 88 دی 12 ساعت 11:43 صبح

 

همانگونه که انسان از نظر جسمى و روحى از حالت سلامتى و بیمارى برخوردار است،جوامع بشرى نیز از این دو حالت برکنار نیستند. جامعه سالم جامعه‏اى است که روح آزادى،آزادیخواهى، نوعدوستى، ظلم ستیزى، کمک به مظلومان و ستمدیدگان و باورهاى دینى برآن حاکم باشد. خرافات و اعتقادات باطل و تخدیرى جایگزین اعتقاداتى نشده باشد که انسانرا از یوغ بندگى و بردگى هواهاى نفسانى و قدرت‏هاى خارجى مى‏رهاند!. جامعه سالمجامعه‏اى است که اگر آثار ظلم و فساد در دستگاه رهبرى و حکومت مشاهده گردد همهاعضاى آن جامعه براى اصلاح آن بسیج شوند. در مقابل جامعه بیمار، جامعه‏اى است که روحتسلیم، ظلم پذیرى، بى تفاوتى نسبت به سرنوشت همنوعان بر آن حاکم گردد. در برابراعمال خلاف و ظلم و فساد حاکمان و رهبران خودهیچ واکنشى نشان داده نشود. جامعه بیمارجامعه‏اى است که مذهب و اعتقادات مذهبى در خدمت منافع حاکمان به کار گرفته شود.جامعه بیمار جامعه‏اى است که بر اساس اعتقادات تحریف شده و ناصحیح مذهبى مردم را بهظلم پذیرى، سکوت و تسلیم دعوت کند.
بیمارى‏هاى جوامع از شدت و ضعف برخوردار است. گاهى بیمارى جامعه در حدّىاست که با هشدار مصلحان، مردم از خواب غفلت بیدار مى‏شوند، و به حرکت در مى‏آیند.زمانى حال جامعه آن چنان رو به وخامت مى‏نهد که نیازمند تزریق خون براى به حرکتدرآمدن است. در این شرایط باید گروهى فداکار و از جان گذشته خون خود را به جامعه اهداکنند، تاجامعه بهبودى خود را باز یابد. ولى گاهى حال جامعه به حدّى از وخامت مى‏رسد، کهدچار ایست قلبى مى‏شود و تزریق خون نیز سودى به حال آن نخواهد داشت. براى نجاتجامعه در چنین شرایطى باید شوک ناگهانى بر پیکر آن وارد گردد.
وضع اجتماع مسلمانان در زمان یزید به همین صورت بود. معاویه در طى دورانحکومت خود مسلمانان را آن چنان زبون و ذلیل کرده بود که در برابر اعمال خلاف او وعمالش صداى انتقاد و اعتراضى شنیده نمى‏شد. مسلمانانى که پس از رحلت پیامبراکرم(ص) بر اثر تعالیم و تربیت آن حضرت آن چنان در برابر اعمال خلاف خلفا حساسیتداشتند، که در برابر کوچک‏ترین عمل خلافى صدا را به اعتراض بلند مى‏کردند - در زمانمعاویه به گونه‏اى تسلیم، مطیع و سازشکار شدند، که پس از مرگ معاویه، یزید - آن عنصرفاسد و فاجر - به راحتى بر اوضاع کشور اسلامى مسلط شد و صداى اعتراضى از مسلمانانشنیده نشد. مسلمانان بگونه‏اى بودند که وقتى:
عمر - در وقتى که خلیفه بود - گفت که من اگر چنانچه خلافى کردم به من مثلاً بگویید و چهبکنید. یک عربى شمشیرش را کشید گفت ما با این مقابل تو مى‏ایستیم. اگر تو بخواهى خلافبکنى، ما با این شمشیر مقابلت مى‏ایستیم.»
جامعه در زمان یزید آن چنان سازشکار، تسلیم، ذلیل و زبون شده بود، که جز تعدادمعدودى یاران امام حسین(ع) همه آن حضرت را به سکوت و سازش فرا مى‏خواندند. وضعجامعه در زمان امام حسین(ع) به گونه‏اى بود که نه تنها هشدار و نصیحت در آن مؤثر نبود،بلکه شهادت شخصیتى مانند امام حسین(ع) به تنهایى نیز قادر نبود، مردم را از خواب غفلتبیدار کند، همچنان که شهادت برادر بزرگوارش امام مجتبى(ع) آنگونه که باید نتوانستجامعه را به حرکت درآورد. ادامه چنین وضعى قطعاً نابودى اسلام را به دنبال داشت


نوشته شده توسط : مسافر کربلا

نظرات دیگران [ نظر]


عظمت قیام امام حسین علیه السلام

شنبه 88 آذر 28 ساعت 7:9 صبح

السلام علیک یا ابا عبدالله

 

                                                              

 

 

نهضت امام حسین (ع) نهضتی مقدس، متعالی و روحانی بود پاکی ، خلوص ،

بی اعتنایی به دنیا ، بری بودن از اغراض شخصی و آز و جاه طلبی و خود

خواهی از ویژگی های این قیام است . انقلاب آن حضرت درس قسط ،عدالت،توحید،شرافت،ایثار و فدا کاری به مردم داد.

فرزند پیامبر(ص)با خون خویش درخت اسلام را که رو به خشکیدگی

گذاشته بود ،آبیاری کرد و در تاریکی ظلم و فساد بنی امیه درخششی

 بوجود آورد که آن محیط ظلمانی را نور و روشنایی بخشید و بزرگراه سعادت

 را نمایان کرد و ابر های تیره و تاری از آسمان بر جوامع اسلامی بلکه

جوامع انسانی پراکنده شد و چهره اسلام را که هست بر جهانیان

آشکار ساخت،به همین جهت است که سوره ((والفجر)) سوره((الحسین)) نامگذاری شده است .

 

از امام صادق (ع) نقل شده است که این سوره درباره حسین (ع)

نازل شده و سوره حسین است و چون آن جناب با اخلاص کامل در
اه خدا ، خاندان و اموالش را فدا نمود ،با اطمینان واشتیاق فراوان

به دیدار معبود خود شتافت ومصداق واقعی « نفس مطمئنه» واقع شد .

ودر نزد پروردگار در جوار رحمتش قرار گرفت .لذا امام صادق (ع) فرمود :

مقصود از «نفس مطمئنه » حسین ویاران اوست که صاحب نفس مطمئنه اند

 که در روز قیامت رضوان خدا برای ایشان است وخداوند از ایشان راضی است .

حسین ابن علی علیه السلام کسی است که تمام هستی ومتعلقات

خویش رابااخلاص درراه خدا که اصل ومنشا تمام کمالات وتقدس

هاست ،فدا نموده است پس جای شگفتی نسیت که بگوییم تمام

قدس ها وکمالات وجاودانگی به وجود فدا شده اش انتقال یافته است .

و نیز بی جهت نیست که محبت وعشق آن حضرت در دل های مومنان

جایگزین شده است همان گونه که محبت وعلاقه خداوند در دل آن ها جای دارد . 

لذا از رسول اکرم صلی ا...علیه وآله نقل شده است :«همانا برای

 شهادت حسین علیه السلام حرارتی وجود دارد که هیچ گاه

سرد نمی شود .ونیز فرمود:«برای حسین در دل های مومنان محبتی است .»

آری !حضرت سیدالشهدا علیه السلام که از روی اخلاص به

پیشگاه معبود خویش سر عبودیت فرود آورده وبر آن مداومت ورزیده ،

به اوج کمال وقرب ذی الجلال رسیده وآن قدر شرافت وقداست پیدا

کرده است که صحیح است اورا به خداوند نسبت دهند .مثلا بگویند :

دست او ،دست خدا ،خون او ،خون خدا ،وگوش وزبان وچشم

او،گوش وچشم وزبان ،خداست ،واین بدان جهت است که توجه

 به خدا ،فدا شدن در راه او واستمرار بر طاعتش ،چنان انقلابی

 در وی به وجود آورد که عظمت خداوندی به او نسبت داده

میشود زیرا از معنویات ارتباط با خداوند متاثر گشته است .

 

التماس دعا


نوشته شده توسط : مسافر کربلا

نظرات دیگران [ نظر]


ره آورد سفرم به کربلا

دوشنبه 88 آذر 23 ساعت 9:2 صبح

 

روز دوشنبه 2آذر از مقصد

ساعت حرکت :14

صبح روز سه شنبه یادمان شهدای عزیز .نماز صبح رو در یادمان شهدای عزیز در شلمچه .کنار قبور مطهر شهدای گمنام اقامه کردیم .

 

ساعت 16 به نجف رسیدیم .بعد از استراحت کوتاهی به زیارت مولای عزیزم .امام اول شیعیان رفتیم .حال وهوای خاصی داشت

این حرم وصحن با صفا.

خدایا قطعه ای از بهشت رو میتوان در این صحن عزیز مشاهده کرد .

 

اینجا بود که یاد یکی از برادران گرامی ومحترم وبلاگ نویس که الان در خارج از کشور هستند افتادم .(پارسال سفارش کرد هر وقت چشمم به ضریح مطهر افتاد یاد من باش ) امسال هم خدا راشکر به یادش افتادم ودعاگو شدم

انشائالله هر جا هستند سلامت باشند با خانواده محترمشان .

 

 

نسبت به سال گذشته خیلی تغییر کرده .با صفا تر شده .به این صحن بیشتر رسیدگی شده خدا را شکر .

نماز مغرب وعشاء رو به جماعت خواندیم .

دعای توسل رو خدای من چه صفایی داشت .دسته جمعی در صحن امام اول شیعیان با اون حالت عرفانی .خدایا شکرت که مجددا این توفیق بهم دست داد

اذن دخول رو خواندیم .قربون حضرت برم بهم اجازه واذن دخول داد .چون دلم شکست .اشکم جاری شد .این نشونش بود

روز چهارشنبه صبح برای نماز صبح مجددا به حرم وصحن باصفای امام اول شیعیان رفتم .

نامه یک دوست عزیز رو که برام پست کرده بود .به دست مولای عزیزم رساندم .خدایا مولایم جواب اون نامه رو داد .بعدها مطلع شدم .

قربون لطف وکرمت آقا جونم .

بعد از ظهر چهارشنبه به مسجد کوفه رفتیم واعمال مسجد کوفه رو انجام دادیم .نماز مغرب وعشاءرو به جماعت اقای حکیم در مسجد کوفه خواندیم .

دعا گوی همه دوستان بودم .

صبح پنج شنبه به مسجد سهله .جایگاه مقدس اقا امام زمان رفتیم.هنوز در حال باز سازیست .اعمال را زائران با چه عشق وشور حالی به جا اوردند

خدایا شکرت واقا جون شکر که مجددا توفیق این اعمال رو در این جایگاه مقدس بهم دادید .خیلی از دوستان در این جایگاه مقدس رو به یاد اوردم ودعا گو بودم .

یکدفعه برنامه تغییر کرد .قرار بود صبح یا بعد از ظهر جمعه بریم کربلا .

اما مثل اینکه مولامون اقامون امام حسین ما رو زودتر طلبید .خواست یک شب جمعه هم زائرش باشیم

 

کرببلا ای کاش من مسافرت بودم           شب جمعه ای کاش که زائرت بودم

 

که خدا را شکر شامل حالمون شد شب جمعه ای زائر اقا ومولا امام حسین بودیم

بعد از ظهر پنج شنبه ساعت 14 عازم سفر به کربلا شدیم .

خدایا بازم ممنونم .

 

 

 

 


 خدای من شب جمعه ای رو تونستیم در کربلا باشیم

 همه زائران مخصوا کسانی که میدونستند یک شب جمعه چه ثوابی داره در صحن مولا باشند در کربلا باشند زائر سید الشهدا باشند چه حالی داشتند .شاکر درگاه خدا بودند واز دعوت ومیزبانی سید الشهداء ممنون وسپاسگذار بودند

 انشائالله نصیب همه شما عزیزان وآرزومندان بشه

  وقتی به کربلا  رسیدیم .به علت نزدیکی هتل محل اقامت (البته خیلی هم نزدیک نبود نسبت به سال گذشته به علت ازدحام جمعیت هتلی دورتر از سال قبل درا ختیارمون گذاشتند اما خوب برای رسیدن به کوی دوست باید سختی ها رو پیمود این که چیزی نبود ). دیگه خودمون میرفتیم برای زیارت مولامون امام حسین (علیه السلام)

به محضی که رسیدیم به کربلا ووسائلمون رو اتاقها مشخص شد .بعد از استراحت کوتها وغسل زیارت به طرف حرم امام  حسین وابوالفضل العباس به راه افتادیم .با وجودی که حرم مولایمان امام حسین (علیه السلام) سر راهمان بود و به او نزدیکتر بودیم
اما برای ادب واحترام هم که شده بود خواستیم اذن ورود اقا مون امام حسین رو از اقا ابوالفضل العباس بگیریم . اول نماز مغرب به حرم اقا ابوالفضل العباس رسیدیم .خدای من غوغایی بود .تا حالا جمعیتی به این اندازه ندیده بودم .صفهای تفتیش رو که نمیشد حساب کرد
جمعیت به هم فشرده بودند .دیگر کسی به کسی کار نداشت که با کاروان امده یا نه ،بعضی ازهمسفرانمان رو گم کردیم .
اما خدا را شکر توفیق داد نماز مغرب وعشائ را در صحن اقا ابوالفضل العباس اقامه کردیم .اما جمعیت همچنان شلوغ بود وازدحام جمعیت طوری بود که اصلا نمیشد تا نزدیک حرم رفت .مقدار کمی که خلوت شد برای احترام وادب وزیارت به حرم اقا رفتم اما چنان جمعیت شلوغ بود که فقط توانستم از راه دور زیارت نامه اقا رو خوانده سلامی دادم واذن دخول گرفتم وفقط به اندازه 2رکعت نماز انهم به صورت نشسته نماز زیارت را اقامه کردم اخر جایی نبود که بتوانم ایستاده نماز بخوانم .چند ایه از سوره یاسین رو که یاد اوری وادامه سال گذشته بود خواندم  وبا فشار جمعیت وازدحام جمعیت ناخواسته به بیرون رهنما شدم

بعد از آن با شوق بیشتری به حرم مولا واقایم ابا عبدالله الحسین رفتم .
خدای من جای سوزن انداختن نبود در صحن .این همه جمعیت در اون شب عزیز .شب عرفه .خدای من آقای من دعوت نامهشون رو امضاء کردید .بهشون توفیق دادید
شکرت ای خدای من
اقای من

دعای واعمال شب عرفه رو با چند تن از خواهران شیعه ومسلمان نشین بحرینی انجام دادیم . اما اون شب رو به علت ازحام جمعیت نتوانستم به زیارت بروم .در همون صحن وحیاط زیارت نامه وسلام واذن دخول را گرفتم .وبه محل اقامتم
 برگشتم

 نمیدانم چگونه توصیف کنم .وقتی بر گشتم خیلی از دوستان نتوانسته بودند در حرم وصحن اقا ابا عبدالله وارد شوند .شلوغی وازدحام جمعیت باعث شده بود که ساعت 8 دربهای ورودی به صحن را ببندند .
خدایا شکرت .اقا ومولا اقا ابا عبدالله ممنونم که اون شب رو من به حریمت راه دادی

ساعت 2:30 دقیقه نیمه شب بیدار شدم وخودم را برای رفتن به حرم اماده کردم . وقتی اماده حرکت شدم با یک نفر از خواهران کاروانی روبرو شدم وبا ایشون به حرم مولا امام حسین رفتم .انگار اصلا از شلوغی جمعیت کم نشده بود . جمعیت همچنان فشرده ودقیقه به دقیقه افزونتر میشد .

جایی را برای اقامه نماز صبح در صحن اقا ابا عبدالله گیر اوردیم وتا قبل از نماز صبح .به نیابت دوستانی که سفارش داده بودند زیارت عاشورا .زیارت وارث ، امین الله ،  وقران رو که ختم خودم بودم خواندم .اما ناگفته نمونه در این بین نزدیک بود که زیر دست وپا له شویم .مجبور شدیم وان محل ور ترک کرده وبرای اقامه نماز صبح جای دیگری را انتخاب کنیم .اماخ دا را شکر توفیق نماز صبح به جماعت رو بهمون دست داد.

 جالب اینجا بود که دختر خانمی اهل بحرین اگر اشتباه نکنم از من خواست که نامه ای رو خدمت اقا ومولایم علی بن موسی الرضا برسانم .با وجودی که اول متوجه منظورش نشدم اما با کلمات عربی دست وپا شکسته ای که بلد بودم متوجه منظورش شدم وقول دادم که نامه او رو همچون نامه دوستم که در حرم مطهر امیر المومنین علی (علیه السلام ) انداختم نامه این خواهر عزیز مسلمان رو هم به دست مولایم اقا علی بن موسی الرضا برسانم .

وهمین  کار رو انجام دادم ونامه رو به دست یکی از خواهران مشهدی که در هتل محل اقامتمون با ایشون اشنا شده بودم دادم وایشون هم قول داد که نامه رو میروسونه .

 

 

 بعد از نماز صبح برای زیارت به ضریح مطهر رفتیم .با خواندن زیارت نامه وسلام دادن به اقا واجازه گرفتن واذن دخول به ضریح مبارک نزدیک شدیم


 چشمم که به شش گوشه اقا ابا عبدالله افتاد .یاد همه شما دوستان وعزیزان از جمله ساقی رضوان عزیز که سفارش کرده بود .یاد شش گوشه گرامی افتادم وبرای همه شما دوستان دعا کردم .وعاقبت به خیری همه عزیزان وجوانان وبر وارده شدن حوائج همه شما عزیزان .

 روز جمعه روز عرفه

 خدای من چه جمعیتی ، از ساعت 9 صبح برای زیارت  به صحن مبارک اقا ابا عبدالله به اتفاق خاله روحانی کاروان که از اهواز با ما همسفر شده بود رفتیم .جایی برای ایستادن هم گیر نمی امد
مجبور شدیم چند بار صحن مطهر ور قسمت خواهران دور بزنیم اما اصلا انگار نه انگار .چند باری دلم شکست وبا حالت گلایه وناراحتی  از اقا ..........
مرتب خادمان با اون لهجه عربی ودر کمال ............ما را به جای دیگر انتقال میدادند .اما مگر جایی برای نشستن پیدا میشد .چند باری تصمیمی گرفتیم به حرم اقا ابوالفضل یا بین الحرمین برویم اما مثل اینکه خود اقا اجازه نمیداد گیرایی عجیب مولا وسرور وسالار شهیدان این اجازه ور نمیداد که به بیرون از صحن وحرم بریم .مونده بودیم چکار کنیم .

تا اینکه بعد از اذان وهنگام خطابه نماز جمعه فقط جایی رو برای ایستادن در کنار دیوارها پیدا کردیم .اما خوب باز هم خسته شدیم .مجبور شدیم به صورت دو زانو روی پاهای خود بنشینیم .اما ناگهان سیل جمعیت هجوم  اورد ونزدیک بود زیر دست وپا له شویم .مابقی حرفها بماند .

 اون رو ز رو نتوانستیم نماز جماعت را به جماعت بخوانیم
اما خدا را شکر توفیق پیدا کردیم که بعد از نماز ظهر جمعه .رفتیم در حرم مطهر ونماز ظهرو عصر ونماز زیارت را در حرم مبارک خواندیم .وبعد از آن خود را برای دعای عرفه آماده کردیم .

ساعت 15 دعای عرفه شروع شد

دعای عرفه در صحن مبارک ومقدس مولا اقا امام حسین چه شور وحالی داشت .همه شما دوستان رو تک نام برده ودعا گو بودم .

بعد از دعای عرفه که تا نزدیکهای مغرب ادامه داشت وبعد از آن هم مصیبت مسلم بن عقیل که روز شهادتش بود توسط یکی از برادران عرب خوانده شد .برای نماز مغرب هم همانجا ماندیم نماز مغرب وعشاء رو هم در صحن مطهر اقامه کردیم .

 

 


 

 


نوشته شده توسط : مسافر کربلا

نظرات دیگران [ نظر]


غدیر و سزای منکرین ولایت

شنبه 88 آذر 14 ساعت 8:4 عصر

سلام عید سعید غدیر  اولا به پیشگاه ائمه معصومین علیهم السلام و همچنین شما عزیزان مبارک باد
 «سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ لِّلْکَافِرینَ لَیْسَ لَهُ دَافِعٌ مِّنَ اللَّهِ ذِی الْمَعَارِجِ»

درخواست کننده ای  عذابی را درخواست کرد که  بر کافران فرود خواهد آمد و هیچ کس قادر به دفع آن نیست و آن عذاب از سوی خداوند متعال دارنده آسمانها است .

شأن نزول این آیه مربوط به پس از واقعه غدیر خم می شود که رسول خدا  صلی الله علیه و آله چند روز بعد از غدیر و ابلاغ ولایت و امامت علی علیه‌السلام به مردم و پخش خبر ‏آن در بلاد جزیره العرب، شخصی به نام جابر بن   نضربن حارث بن ‏کلده عبدری  به خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و گفت:  ای محمد(ص)، به ما گفتی گواهی دهید به اینکه معبودی به جز الله نیست  و این که فرستاده خدا هستی و به ما دستور دادی  نماز بخوانیم  و روزه بگیریم و حج  به جای آوریم و ‏زکات بدهیم  و. ما نیز از تو پذیرفتیم  پس به این مقدار  بسنده نکردی   و کار را به جایی رساندی که پسر ‏عمویت  (علی ) را  بر ما برتری دادی و گفتی «هرکه را من مولای اویم علی ‏مولای اوست»، آیا این خواسته‌ی توست یا خواسته‌ی خدا. ‏ رسول  خدا فرمود «قسم به آنکه خدایی جز او نیست این خواسته خداست».‏

آن شخص در حالی  می خواست سوار بر  شترش  شود که گفت: خدابا اگر آنچه محمد(ص) می‌گوید راست ‏است بر ما از آسمان سنگ ببار یا کیفری دردناک بر ما فرست. هنوز به شترش ‏نرسیده بود که  سنگی از آسمان بر سر او  فرود آمد و از  او را از پای در آورد و این آیه نازل شد:  «سأل سائل بعذاب واقع»

راستی چرا این بشر باید این قدر حسود و لجوج باشد که به خاطر اینکه نمی تواند لطف خدا را در حق ولی و جانشین بلا فصل پیغمبرش ببیند حاضر شود که سنگ از آسمان فرود بیاید و او را به کام مرگ فرود بیاورد ولی این فضیلت بزرگ را برای ولی خدا نبیند!

 


نوشته شده توسط : مسافر کربلا

نظرات دیگران [ نظر]


<   <<   16   17   18   19   20   >>   >