میلاد کوثر مبارک باد
روزگاری که سرار شب بود تیرگی ها همه جا را پوشاند
تیره ابری زتباهی آن روز پرتو مِهر خدا را پوشاند
*
بود در خاک حجاز آن روز مرگ با واژۀ دختر بودن
چون که مولود کسی دختر بود حالتی داشت چو ابتر بودن
*
در دل خاک سیه میکردند آن همه دُرّ وگهر را مستور
روز وشب دست پدرها می کرد دختران را به حقارت در گور
*
گریه ونالۀ طفلان می داد خبر از واقعۀ شومی را
در دل خاک نهان میکردند بی گنه قامت مظلومی را
*
در چنین حال وهوایی یک شب آمد از عالم سرمد خورسید
تا کند شام سیه را روشن سر زد از بیت محمّد خورشید
*
کردگارش به شب ظلمانی مهر تابنده به احمد بخشید
دست حق در عطش آن صحرا کوثری را به محمّد بخشید
*
ابر رحمت ز محبّت بارِید کعبه از حالت ان دریا شد
جلوۀ نور خداغ در عالم زهرۀ حضرت حق ،زهرا شد
*
آنقدر ارزش زن بالا برد تا که نامش به سر عرش نوشت
کردش از دوزخ خجلت بیرون تحت اقدام وی افکند بهشت
*
بهترین مرد خدا در آفاق همسر دُخت پیمبر گردید
در حقیقت به گلستان ،بلبل همنشین با گل احمر گردید
*
گر خدیجه به جهان چون زهرا عصمت عرش خدا در شب زاد
دامن زهرۀ حق ، زهرا هم شیر زن همچو یکی زینب زاد
*
نالۀ نیمه شبش در یثرب وین همه اشک فراوان از چیست
مادرا! جان حسینت برگو تربت پاک تو پنهان از چیست
*
نام پاکش چو سرودی است عزیز تا قیامت همه جا زمزمه است
قدر این فاطمه را بشناسید هر چه داریم از این فاطمه است
* * *
نوشته شده توسط : مسافر کربلا
نظرات دیگران [ نظر]