ml>
زینب غم دیده باز آمد به کوی آشنا
تا جدایی را کند درمان ز بوی آشنا
هر چه می جوید نشان از بی نشانی می دهد
او به دنبال صدایی از گلویی آشنا
با نگاهی تشنه می پرسد از آن آب روان
تا به کی لب تشنه ای در آرزوی آشنا
با دو چشم پر ز خون بنشست بر تل حزین
بلکه بیند لحظه ای تصویر روی آشنا
دامنش پر می کند از لاله های بی شمار
می شمارد لاله ها در جستجوی آشنا
تربت پاک برادر سجده گاه زینب است
این حکایت غصه ها دارد به سوی آشنا
عاقبت گم گشته ی زهرا در این دشت فراق
آشنایی می کند با خلق و خوی آشنا
حاج سید محمد جعفری
پیشاپیش اربعین حسینی را تسلیت می گویم.
نوشته شده توسط : مسافر کربلا