سلام و خسته نباشيد...طاعاتتون قبول حضرت حق تعالي.
رمضان که مي رسيد دنيايش عوض مي شد، اغلب دو - سه ساعت قبل از اذان صبح از خواب بيدار مي شد.چون همه همسايه ها و خود ما به اميد او چشم بر هم مي گذاشتيم.در خانه همه را مي زد و تا مطمئن نمي شد اهالي خانه بيدار شدند، ول کن معامله نبود.عيد فطر هم که مي شد همه ي همسايه ها به او عيدي مي دادند. ( از زبان مادر شهيد حبيب الله کوهستاني )
به روزيم و منتظر نظرات ارزشمند شما هستيم.فقط تمام خاطره کلاس رو بخونيد و بعد نظر بدين و همچنين جواب سوال يادتون نره.ممنونيم. بچه هاي يک کلاس خوب.التماس دعا. [گل][گل][گل] ( شاگرد اول ) [گل][گل][گل]