شهدا عيدتون مبارك
گرماي سوسنگرد اگر بالاي چل بود
آب و هواي شهر تهران معتدل بود
خورشيد هم همدرد با بيكاري او
در آسمان بي غبار كوچه ول بود
چيزي كه دنبالش نبوده سهمش از نفت
ارزاني كمپاني توتال و شل بود
هم سنگر خوبش كه روزي يار او بود
در پشت ميز اكنون ضمير منفصل بود
مي خواست تا درخواستي... رويش نمي شد
مي خواست حرفي، نامه اي ... اما دو دل بود
-حاجي مرا يادت مي آيد؟ كربلاي...
همرزم از پيشينه اش گويي خجل بود
حاجي، نه! دكتر روي برگرداند و حل شد
در قهوه اش كه مثل بهمنشير گل بود
آيينه دار زخم هاي نسل او شد
اشكي كه كنج چشم هايش مشتعل بود
.. سيم بسيجي وصل بود اما ندانست
حاجي خودش شخصاً به بالا متصل بود