ml> معصومین
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 معصومین

یا شهید کربلا

جمعه 91 آبان 26 ساعت 11:32 عصر

در سوگ کدامین غم عظمی به تنت رخت عزا کرده ای ای عشق مجسم؟

 

که به جای نم شبنم بچکد خون جگر دم به دم از عمق نگاهت!

 

نکند باز شده ماه محرم که چنین می زند آتش به دلت.

 

به فدای نخ آن شال سیاهت .به فدای رخت ای ماه بیا.

 

صاحب این بیرق واین مجلس واین روضه واین بزم تویی.

 

آجرک الله یا صاحب الزمان .


نوشته شده توسط : مسافر کربلا

نظرات دیگران [ نظر]


رضا رضا

جمعه 91 مهر 7 ساعت 5:39 عصر

هر روز و شب از خدا رضا میخواهم

سهمی زنگاه مرتضی میخواهم

گر راه بیابم به صفای حرمش

گویم ز خدا ،رضا رضا می خواهم

 

ضمن تبریک میلاد ثامن الجج حضرت علی بن مو سی الرضا (علیه السلام)

خدمت شما عزیزان امیدوارم در سایه عنایات هشتمین خورشید عالمتاب هستی

خداوتد متعال سند رضایتمندی از اعمال ورفتارمان را امروز امضا کند

آمین یا رب العالمین


نوشته شده توسط : مسافر کربلا

نظرات دیگران [ نظر]


اللهم الرزقنا الشهادة فی سبیلک

پنج شنبه 91 شهریور 23 ساعت 7:22 عصر
  • اللهم الرزقنا الشهادة فی سبیلک
    بسم رب الشهدا والصدیقین 
  • دلم را به آسمان ها می سپارم تا نوشته هایش را به تو نشان دهد تا شاید دفتر قلبم را ورق بزنی و گوشه ای از آن را بخوانی پس برایت می نویسم ، از دل غریب خود برایت می نویسم ، آری خیلی دلم می خواست با تو بودم در میان ابرها ، پیش خدا بودم نمی دانی که چقدر برایت دلتنگم، اشک هایم سرازیر است ای شهیدم، می خواهم با تو صحبت کنم اما با چه زبانی ؟!...
  • با این زبانم که پر از گناه است؟نه نمی توانم! چگونه می شود مهمان آسمان باشم و با زبان زمینی خود صحبت کنم نمی دانم ، چه کنم ؟ پس با زبان پر از گناهم برایت می نویسم چرا که تو واسطه شوی زیرا تو به آسمان نزدیک تر ی .نه نه تو در دل آسمان جای داری .پس برایت می نویسم وقتی کوچکتر بودم، مادرم همیشه از تو می گفت ، از خوبی هایت، از نماز شب هایت، از وفاداری هایت و بالاخره از گذشت و ایثارت ...
  • من از تو فقط همین ها را به یادگار دارم هر صبح تصویر تو را می نگرم تا شاید تو هم به من نظری کنی هر زمان که می آمدم و تو را بدرقه میکردم وشیشیه پر از گلاب را با عشق به روی مبارکتان ..وتو با لبخندت جواب این عشق ومحبت کودکانه وخالصانه را میدادی نمی دانم، آیا الان هم تو به دیدن من می آیی؟ حتما ، تو می آیی .
  • باور کن ، هر پنجشنبه عطر وجودت را حس می کنم شاید اون عطر گلاب را از من به یاد گار گرفته باشی اما چرا نمی بینمت ؟ چرا صورت پر نورت را برایم نما یان نمی کنی ؟ می دانم ، این تقصیر چشم های من است. آن قدر گناه کرده ام که این گناهان چون پرده ای روی چشم ها یم شده اند و من تو را نمی بینم ای کاش دستم را می گرفتی تا این قدر احساس تنهایی نمی کردم . ای شهیدم ، تو اینک در آسمان ها ماه مجلس شده ای عین ستاره ها چه زیبا می درخشی خوش به حال آن شبی که تو به آن نور می دهی تو به آن آرامش می دهی ای کاش من هم شب ها به جای خفتن در زمین در آسمان ها بودم
  • برادر شهیدم .نمیدانم این حس وحالم را با چه کسی در میان بگذارم که حسم کند .بتواند این حس رو جواب دهد تا شاید این دردو این دلتنگی تسکین یابد .پس با تو می گویم ،با تو که میدانم میدانی اکنون در دل من چه می گذرد .پس میگویم میگویم وعقده دل را وا میکنم تا سبک شوم .سبک شوم شاید بتوانم لحظه ای با تو در اسمانها باشم .وسکبال پرواز کنم تا رسیدن به قله آرزوهایم برسم .ارزویی که جز .............
    اللهم الرزقنا توفیق الشهادة فی سبیلک

  • نوشته شده توسط : مسافر کربلا

    نظرات دیگران [ نظر]


    چه خوش است بوی عشق از نفس نیازمندان

    چهارشنبه 90 اسفند 3 ساعت 9:54 صبح

     

    چه خوشست بوی عشق از نفس نیازمندان         دل از انتظار خونین دهن از امید خندان

     

    آیت الله بهجت:

    خدا می داند در دفتر امام زمان (عج) جزو چه کسانی هستیم .

    کسیکه اعمال بندگان در هر هفته به او عرضه می شود .همین قدر می دانیم که که آنطوری که باید باشیم نیستیم .

     


    ای آنکه در نگاهت حجمی زنور داری
    کی از مسیر کوچه قصد عبور داری؟

    چشم انتظار ماندم، تا بر شبم بتابی
    ای آنکه در حجابت دریای نور داری

    من غرق در گناهم، کی می کنی نگاهم؟
    برعکس چشمهایم چشمی صبور داری

    از پرده ها برون شد، سوز نهانی ما
    کوک است ساز دلها، کی میل شور داری؟

    در خواب دیده بودم، یک شب فروغ رویت
    کی در سرای چشمم، قصد ظهور داری؟


    نوشته شده توسط : مسافر کربلا

    نظرات دیگران [ نظر]


    پایگاه عشق

    شنبه 88 تیر 27 ساعت 7:40 عصر

    اى ابوطالب درود ما به جسم و جان تو

    اى که تمجید از فداکاریت یزدان مىکند

    گر تو مخفى داشتى ایمان خود را کردگار

    خانهات را پایگاه عشق و ایمان مىکند

    اى ابوطالب تو عمران و على موساى توست

    آنکه خدمت بر درش موسى بن عمران مىکند

    فى المثل احمد چو موسى و على هارون اوست

    سرپرستى زین دو را حق بر تو احسان مىکند

    اى ابوطالب چنان کز حق حمایت مىکنى

    این على یارى از او با تیغ برّان مىکند

    گر تو در باطن حمایت از پیمبر مىکنى

    او به ظاهر یارى از ختم رسولان مىکند

    گر تو تا سرحدّ امکان مىکنى یارى ز دین

    او طرفدارى ز دین ما فوق امکان مىکند

    آن بنایى را که با دست نبى و ز جهد تو

    پایه ریزى شد على تحکیم بنیان مىکند

    این على بر آرزوهایت تجسم مىدهد

    این على تبلیغ حق ترویج قرآن مىکند

    پایههاى بت پرستى را بر اندازد زِ بُن

    روزگار بت پرستان را پریشان مىکند

    پردههاى جهل را از هم بدرّد تار و پود

    کاخهاى شرک را با خاک یکسان مىکند

     

     

    شعر از سید رضا موید


    نوشته شده توسط : مسافر کربلا

    نظرات دیگران [ نظر]


       1   2      >